۱۳۹۳/۰۵/۰۴

شکنجه خاموش یکی از متدهای شکنجه که شاید شما نشناسید

امروز میخواهم راجع به مقوله ای به اسم شکنجه خاموش با شما صحبت کنم. شاید به این موضوع بسیار کم پرداخته شده باشد ولی موضوع بسیار مهمی است .  جمهوری اسلامی و عوامل آن سالهاست از این شکنجه بر علیه مردم استفاده می کنند ولی چون ما این متد شکنجه را شناسایی نکرده ایم نتوانسته ایم آن را خنثی کنیم.
شکنجه خاموش سه رکن دارد ،
1-شنیدن خبرهای بد
2-جاسوسی علیه دوستان
3-خیانت

لزوم شکنجه خاموش برای نابودی انسان ها استفاده از این سه متد  به صورت همزمان است. جمهوری اسلامی جامعه ایران را به صورتی هدایت کرده است که این شکنجه خود به خود در جامعه ایجاد شده است . شاید ما هم امروز در چنگال این نوع شکنجه هستیم ولی با خنثی کردن هر یک از این موارد می توانیم از زیر این شکنجه به در آمده و ادامه حیات دهیم.

ولی اولین بار چه کسی این نوع شکنجه را کشف کرد ؟ به متن زیر توجه کنید :

بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو
ارشد ارتش آمریکا منصوب شد،یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان
را مورد مطالعه قرار میداد.


حدود1000 نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند
که از استانداردهای بین المللی برخوردار بود. زندان با تعریف متعارف
تقریباً محصور نبود. آب و غذا و امکانات به وفور یافت میشد. از هیچیک از
تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمیشد. اما بیشترین آمار
 مرگ زندانیان در این اردوگاه گزارش شده بود. زندانیان به مرگ طبیعی می
مردند. امکانات فرار وجود داشت اما فرار نمی کردند. بسیاری از آنها شب می
خوابیدند و صبح دیگر بیدار نمی
شدند. آنهایی که مانده بودند احترام درجات
نظامی را میان خود رعایت نمیکردند‏ و عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی
می ریختند.

دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه
تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:


«‏در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بودند به دست
زندانیان رسیده میشد.نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمی شدند.

هرروز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به
دوستان خود خیانت کرده اند، یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکرده اند را
تعریف کنند.

هرکس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد، سیگار جایزه میگرفت. اما کسی که
در موردش جاسوسی شده بود هیچ نوع تنبیهی نمیشد. همه به جاسوسی برای
دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند».


تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است.

با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین می رفت.

با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند.

با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد همگروهی ها از بین میرفت.

واین هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ‌های خاموش کافی بود.


این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده میشود.

۱۳۹۳/۰۵/۰۱

دروغگویی سر چشمه فساد ، تباهی و تیره روزی جامعه ایرانی

تا بحال با خود اندیشه اید جامعه ایرانی به کدام سو رفته است ؟ مهم ترین معضل ایرانیان چه بوده است ؟ و دلیل تیره روزی و تباهی ما چه بوده است.

سال هاست که با خود می اندیشم چرا ما تیره روز و بدبخت و تباه هستیم . چرا و به چه علت چنین است ؟ علت از دین ماست ؟ از خانواده ما ؟ از حکومت ما ؟

شاید تمام عوامل بالا می تواند به نوعی موثر باشد .ولی وقتی به سرچشمه باز می گردیم تا بفهمیم آب از کجا گل آلود است به نکته ای می رسیم به نام "دروغ" . دروغ چیست ؟

داریوش بزرگ سه عامل را باعث تباهی ایران و ایرانی می داند و در دعای معروف خود از خدا می خواهد که ایرانیان از دشمن و خشکسالی و دروغ محفوظ بمانند.

چرا داریوش بزرگ در چند هزار سال پیش این موضوع برایش اینقدر حائز اهمیت بوده است که در کنار دو معضل که امکان نابودی ایران و ایرانی را دارد به این مساله پرداخته است . به راستی که تشخیص داریوش بزرگ از جامعه خودش بسیار نیکو بوده است.
در این باب آمده است :
دیو دروغ
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
دُروگ‌دیو یا دُروج‌دیو یا دروغ‌دیو در اسطوره‌های زرتشتی و ایرانی سهمگین‌ترین دیوی است که انسان را گرفتار چنگال خویش می‌کند. این دیو و پیروانش٬ بخش بزرگی از سپاه اهریمن هستند.

دروگ‌دیو باعث زیان و آزار مردم می‌شود و سرانجام از امشاسپند اردی‌بهشت شکست می‌خورد. در اوستا دروگ بسیار زورمند توصیف شده که تباه‌کنندهٔ زندگی و نابودکنندهٔ جهان مادی است.

دُروگوَن[ویرایش]
پیروان این دیو دُروگوَن نامیده می‌شوند. آنان دیوپرستند و آفرینش جهان را به اهریمن نسبت می دهند. نسبت دادن آفرینش در آیین زرتشت بدترین گناه و کفر ورزیدن به اهورامزداست. پست‌ترین قسمت دوزخ٬ جایگاه دروگ دیو و پیروانش است[۱]. در برابر آن‌ها اَشَوَن‌ها هستند که پیروان اشه وهیشته به‌شمار می‌روند.


به باور من دروغگویی و دروغ و همچنین پنهان کاری باعث تباهی ما شده است .آنقدر این موضوع لوث شده است که نه تنها برای منافع شخصی بلکه برای سرگرمی هم دروغ می گوییم و وقتی یک موضوع از حالت بد و تابو تبدیل به موضوعی شد که صرفا برای سرگرمی و لذت از آن استفاده می شود باید فاتحه آن جامعه ، آن مردم و آن کشور را خواند.

می توانید به راحتی بررسی کنید و ببینید که ریشه تباهی های جامعه ،  از کلاهبرداری تا خیانت همه از کجا سرچشمه گرفته است ؟ از یک جا و آنهم دروغگویی و ناراستی است .

در مورد روابط شخصی و اجتماعی هم این معضل باعث اسیب جدی به افراد شده است . در واقع کاشتن تخم دروغ باعث بسط و توسعه آن می شود.بسیاری از زندگی ها در اثر این دروغ از هم پاشیده شده و بسیاری از افراد آسیب های جدی روحی و روانی دیده اند.

به باور من ملاک پاکی هر انسان در راستگویی و صداقتش هست نه در خوابیدن با یک دختر و یا داشتن پرده بکارت .سکس میتواند از نیازهای اولیه انسانی باشد و از نظر من می تواند بلااشکال باشد که فردی در طول زندگی سکس هایی داشته باشد (البته در این مورد هم اگر بتواند پاک بماند که بسیار عالی است) ولی وقتی این موضوع در روابط دو نفره وارد شد افراد باید با صداقت با یکدیگر رو به رو شوند.زمانی که افراد از هم خسته شدند این به راحتی این موضوع را بیان کنند نه اینکه با لاپوشانی و مخفی و پنهان کاری باعث آسیب های جدی روحی و روانی و حتی جسمی به خود و دیگران شوند.

در کشورهای متمدن غربی و بین نژادهای برتر این موضوع تا حدودی حل شده است . اگر فردی با شما هست با شما هست . اگر از شما خسته شد این را به راحتی بیان می کند  و جدا می شود و اگر میزان علاقه و تفاهم به حد بسیار بالایی بود با شما ازدواج می کند و هیچگونه مخفی کاری و لاپوشانی نیز وجود ندارد و اگر دارد درصد بسیار کمی است .ولی در جامعه نکبت زده ما کاملا بر عکس است. از دروغ برای بیان پاک بودن استفاده می شود . فردی میخواهد با شما ازدواج کند اولین نکته ای که از دهان او می شنوید چیست ؟ که من در طول زندگی هیچ دوست دختر یا پسری نداشته ام ! یا من فقط خواستگار داشته ام  ! چرا ؟ چون کالای خود را ارزشمند تر و با بهای بیشتری به شما غالب کند .

حتی داشتن ادیان مختلف توسط شخص و اشخاص نیز نمی تواند ملاک خوبی بر درستی افراد باشد. چون خود ادیان از دروغ های بزرگ تاریخی آمده اند نه از شرافت های تاریخی . افراد با شرافت افرادی به مانند صادق هدایت بودند که اگر قرار هست پیامبر قرن را انتخاب کنیم او بود که هم صادق بود هم صادق ماند و از دست این جامعه نکبت زده صادقانه مرد. افرادی که از ملاک خود را از داشتن شرافت و درستی به ملاک داشتن دین و بی دینی تغییر می دهند دچار سو تفاهم بزرگ تاریخی می شوند و از بازندگان بزرگ خواهند بود.

حال که این چنین است با این جامعه چه باید کنیم ؟ آیا این معضل قابل حل است ؟ یا همچنان به مانند استخوان لای زخم برای ما می ماند و به ما آسیب می زند.

شاید بهتر باشد بجای اینکه هزاران کمپین در جهت های مختلف راه اندازی کرده ایم کمپینی نیز در جهت بازگشت صداقت به جامعه راه اندازی کنیم. افرادی را که می دانیم دروغگو هستند نصیحت کرده و خواهان بازگشت آنها به صداقت و راستی باشیم و حتی آنها را تشویق کنیم ولی اگر این کار ما در مورد آنها نتیجه نداد و حتی معکوس شد این افراد را از خود ترد کنیم و از آنها فاصله بگیریم. باید به فکر تشکیل حلقه های خودی و غیر خودی باشیم . حلقه خودی افراد با صداقت و درستی و حلقه غیر خودی افرادی که به این بیماری دچار هستند . این افراد را باید گذاشت تا با یکدیگر مشغول باشند و ما به فکر ساخت آن جامعه والای انسانی خود باشیم.

بسیاری معتقدند که این معضل جزو لاینفک ذات بشری است و درست کردن آن غیر ممکن هست. ولی به آنها به صراحت می گویم  از غالب یک جامعه ایرانی خارج شوید و با جهان بینی خاص به سایر جوامع بشری نگاه کنید که تا چه میزان توانسته اند این مشکل را حل کنند و یا اصلا این مشکل درون آنها وجود نداشته است.

پس ما می توانیم اگر بخواهیم



۱۳۹۳/۰۴/۲۹

جوابیه ای به محسن نامجو در برابر تهمت به اینجانب (مبارز نستوه)

آقای محسن نامجو در سایت آیت الله بی بی سی اقدام به نوشتن مطلبی کردند و زمین و زمان را بهم دوخته تا اقدام خود در توهین به رضا شاه بزرگ را توجیه کنند.

در بخشی از این نوشته با نام بردن از بنده نوشته است که :

- تجربه قرار گرفتن در برابر سیل تهمت ها و حرف هاى رکیک و تهدید هاى ایمیلى و تلفنى -از کاربران معمولى اینترنت و عشاق سینه چاک ایران و ایرانیت با شناسه هاى کاربرى اى چون "مبارز نستوه" یا "فرهنگ آریامنش" گرفته تا تیمسارهاى ٧٠-٨٠ ساله اعلیحضرت همایونی که تمایلات شهوانى شان را در پیغام گیر تلفن، نسبت به نزدیکان اناث بنده ابراز مى کردند، بسیار بیش تر از آن که درد آور و شکننده باشد، آموزنده بود.


باید در پاسخ به این فرد گفت کجای صحبت ویدویی من که در پاسخ به تهمت شما زده شده است توهین آمیز بوده است ؟ شما که از ذره المثقالی ادب  در برخورد با پدر ایران نوین رضا شاه بزرگ فروگذار نکرده ای و در آهنگ مبتذل خود به ایشان بارها و بارها توهین کردی چرا از پاسخ منطقی و معقول اینجانب ناراحت گشته ای .

برای اینکه این موضوع شفاف شود توجه بینندگان را مجددا جلب می کنم به پاسخ خود به محسن نامجو در این کلیپ ویدویی :




باز هم متذکر می شوم که این اقدام محسن نامجو فقط و فقط باعث بر انگیختگی جوانان و وطن پرستان شد به صورتی که رضا شاه را نه اکنون طیف هوادار پادشاهی بلکه از جمهوری خواه تا پادشاهی از چپ تا راست و حتی برخی اصلاح طلبان به عنوان پدر ملت ایران می شناسند و احترام او نزد ملت ایران بلاخص جوانان دو چندان گشته است .


اقای نامجو برای ما زیاد فرقی ندارد که به ما فحاش ، شعبان بی مخ و ... بگویی . ما کار خودمان را انجام می دهیم و راه خودمان را خواهیم رفت .

با سپاس
مبارز نستوه (مهدی میرقادری)
29 تیر ماه 2573 شاهنشاهی



۱۳۹۳/۰۴/۲۳

بودن با رژیم از تتلو تا ایرانیان خیانت کاری که به ایران باز میگردند

دست بوسان رژیم جمهوری اسلامی معمولا همه یک خط فکری و اخلاقی و اجتماعی دارند . آنها معمولا انسان های زالو صفتی هستند ، آنها تحمل هیچ چیزی را ندارند ، معمولا مفت خور ، چاپلوس و بی شرافت و منفعت طلب هستند.

دایره این دست بوسان جمهوری اسلامی به کجا ختم می شود ؟ چه کسانی شامل این دایره می شوند ؟ آیا فقط بسیجی ها شامل این دایره هستند ؟

بدون شک بسیجیان و طرفداران آشکار رژیم اندک شرافتی دارند نسبت به هرزه های اجتماعی به مانند خواننده تتلو نامی که چند صباحی است در فیس بوک دست مقام عظمای ولایت را می لیسد و میبوسد و میمکد و از سوی دیگر به یک دختر راضی نیست و همیشه دو دختر در کنار وی هستند .



حال همین فرد را می بینید در لباس عزداری که به مانند تور لباس عروس سوراخ هست





حال همین فرد را می بینید در لباس عزداری که به مانند تور لباس عروس سوراخ هست



و در اینجا نیز پیامی در فیس بوک وی مبنی بر بوسیدن دست مقام رهبری :


بسیار این مورد می تواند جالب باشد . حال یکی از دوستان پیامی به من داد و از من خواست که این پیام را منعکس کنم. دوستم گفت که من زیر پست امیر تتلو پیامی گذاشتم که این عکس مادر ستار بهشتی را ببین و لاقل ازاین ماد که فرزند کارگرش را که تنها نا آور خانه و همین جمهوری اسلامی کشت خجالت بکش  و کامنت در عرض چند دقیقه پاک شد



این مساله رزالت این افراد به همینجا ختم نمی شود . ایرانیانی را در نظر بگیرید که به وسیله کیس پناهندگی و با گفتن اینکه جانشان در ایران در  خطر هست توانسته اند از کشورهای غربی پناهندگی گرفته و ساکن این کشورها شوند. این افراد که معمولا بیشتر کیس های تقلبی که هیچگونه ارتباطی با بودن جانشان در خطر ارائه می دهند و پس از مدت کوتاهی با رفتن به سفارت و امضای توبه نامه یا همان غلط کردم خودمان پاس جمهوری اسلامی را گرفته و به ایران باز می گردند. جمهوری اسلامی نیز این موارد را تماما به سازمان ملل و دولت ان کشور نشان می دهد و می گوید ببینید که کشور ما تا چه میزان آزاد است و این افراد هدف مهاجرت دارند نه پناهندگی . سازمان ملل نیز با توجه به این شرایط پرونده تمامی ایرانیان را به تاخیر میاندازد و با دیده شک به آنها نگاه می کند.

چون وقتی در کاری دروغ بیاید و این دروغ تکرار شود چیزی که از بین می رود اعتماد است. اعتماد را نمی توان به سادگی باز گرداند. اعتماد به مانند انبار گندمی است که دانه دانه و ذره ذره در طی مدتها جمع شده ولی یک یا چند دروغ می تواند کبریتی به زیر این انبار کشد و همه اعتبار و اعتماد را به آتش بکشد. در مورد کیس های دروغین و بازگشت به ایران نیز اینچنین است. وقتی دول غربی و سازمان ملل این میزان دروغ گویی را از ایرانیان می بیینند و می شنوند و وقتی می بینند کسی که ادعا کرده جانم در ایران در خطر بوده به کشور بازگشته کبریت را به زیر اعتبار سایر فعالین و مبارزان در تبعید که جان خود را برداشته و به در رفته اند می کشد و دیگر حاضر به اعتماد به ایرانیان نیست.

خیانت انواع و اقسام مختلف دارد . خیانت به ایران و به مردم یکی از انواع آن هست . افرادی چون امیر تتلو ، ایرانیان خارج کشور که ادعا کردن جانشان در خطر بوده  چپ و راست به ایران باز میگردند ، که بروند با دختر 16 ساله همبستر شوند و یا آش رشته خاله جان و خورشت سبزی عمه جان را بخورند و چهار تا عکس هم در جاهای مختلف ایران  بگیرند و برای خالی نبودن عریضه و سوزاندن دل بقیه در فیس بوک بگذارند از همین نوع خائنین محسوب می شوند.

ما حقیقتا با مردمی رو به رو هستیم که اخلاق ، اعتبار ، اعتماد ، راستگویی و صداقت و تعهد از بین آنها رخت بر بسته است. چون هر چه بیشتر به سمت بی اخلاقی ها رفته ایم روزگارمان نیز این چنین شده است و این چنین به تیره روزی نشسته ایم. در این فضا نیاز هست افرادی پیشرو باشند. افرادی سطح تفکر مردم را تغییر دهند و راهنما و پیامبر آنها باشند . به آنها بگویند اگر میخواهید خواننده ای الگویتان باشد ما ستار را داریم که متعهدانه و وطن پرستانه زندگی میکند نه امیر تتلو و تتلوها ...اگر پناهنده سیاسی داریم فریدون فرخ زاد و بسیاری ایرانیان وطن پرست واقعی دیگر را داریم نه کسانی که دروغین ، تقلبی و بی شرافت هستند.

در این راه نه هیچ ببخشی کنیم نه هیچ فراموشی بلکه به سمت نبرد بزرگ برویم. ما مگر با شیاطین انسان نما چه دوستی ای میتوانیم داشته باشیم. در کلیله و دمنه آمده است که اگر توان دشمنی با کلاغ ها را نداری با آنها دوستی نیز مکن. ما چه دوستی می توانیم با آن انسان بی شرافتی داشته باشیم که نه ایران برایش مهم است و نه ایرانی . ما چه دوستی می توانیم داشته باشیم با کسانی که تنها نکات زندگی آنها  خلاصه شده است در خوردن و خوابیدن و چاپیدن و لاسیدن . ما باید در یک حرکت بزرگ هر کسی که این طرز تفکر را دارد از خودمان ترد کنیم. هر کسی برایش ایران مهم نیست و ایرانی مهم نیست و وطن پرستی و شرافت مهم نیست را از دایره دوستان خود بیرون بیاندازیم.


باری مقطعی فرا رسیده است که ما به یک حلقه احتیاج داریم . حلقه خودی و غیر خودی . در حلقه ما باید انسان های وطن پرست ، متعهد ، با اخلاق و شرافت و انسان گرا  و صادق حضور داشته باشد. هر کس این ویژگی ها را نداشت در حلقه دوستان خود جا ندهیم . اگر توان نابودی آنها را نداریم با آنها نیز دوستی نکنیم  و یکبار برای همیشه تکلیف خودمان را با خودمان مشخص کنیم.

پدر، می دانم که به کجا رفته ای/نادر ایرانی

  نوشته ای از نادر ایرانی برای درگذشت پدر جناب مهدی میرقادری  پدر ! می دانم به کجا رفته ای .. می دانم چه کسی تو را با خود برده است .. اما چه...